سوداسودا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

عزیز دل مامان و بابا

قبل عید تا بعد عید

خیلی وقته ننوشتم علتش رو نمیدونم چرا واقعا  ولی امروز دلم خواست بیام بنویسم برات  دخترم قبل از عید دقیقا چند روز قبل عید تصمیم گرفتیم بریم شیزار با اینکه شیراز رو دوست دارم دوست داشتم یه جای دیگه بریم ولی چون قرار بود با مامان جون اینا بریم تصمیم بر این شد شیراز روانتخاب کنیم  خیلی خوش گدشت واقعا عالی بود تنها چیزی که تو این مسافرت یکم روزم رو خراب کرد گم شدن تو سعدیه بود  در عرض یک ثانیه از چشم همه ناپدید شدی بابایی رفت فالود ه بستنی سفارش داد داشتیم میخوردیم که دیدم تو کنار خاله میترا و رونیکا داری راه میری من فکر کردم خاله میترا تو رو دیده ولی با این حال داشتم نگاهت میکردم یهو دیدم نیستی از فاصله دور داد زدم م...
25 تير 1393
1